جملات شریعتی درباره انسان
". رنج جانکاهی است گنج بودن و مجهول ماندن! گنج بودن و در ویرانهها فراموش ماندن! رنج بزرگی است علم بودن و عالم نداشتن! علم بودن و عالم نیافتن! زیبا بودن و نادیده ماندن، فریاد بودن و ناشنیده ماندن، نور بودن و روشن نکردن، آتش بودن و گرم نساختن، عشق بودن و دلی نیافتن، روح بودن وکالبدی نبودن، چشمه بودن و تشنهای ندیدن، پیام بودن و پیامبر بودن و کسی نداشتن، مثنوی بودن و خوانندهای ندیدن، چنگ بودن و پنجه نوازندهای نبودن. چه بگویم ؟ خدا بودن و انسان نداشتن!."
مجموعه آثار ۲۵ / انسان بی خود
خدايا! تو را شكر ميكنم كه با فقر آشنايم كردي تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار دروني نيازمندان را درك كنم.
خدايا! تو را شكر ميكنم كه باران تهمت ودروغ و ناسزا را عليه من سرازير كردي، تا در ميان طوفانهاي وحشتناك ظلم و جهل و تهمت غوطهور شوم، و ناله حقطلبانه من در برابر غرش تندرهاي دشمنان و بدخواهان محو و نابود گردد، و در دامان عميق و پرشكوه درد، سر به گريبان فطرت خود فرو برم.
و درد و رنج علي را تا اعماق روحم احساس كنم، علي بزرگ، علي نمونه، علي مظهر اسلام و عنايت و عبادت و محبت و ايمان و عشق و تكامل، كه با تمام عظمتش، و با تمام درخشش خيرهكنندهاش، بيش از هر كس مورد تهمت و دروغ و ناسزا قرار گرفت، و بيش از هزاروچهارصد سال تاريخ، و هزارها عبرت روزگار، هنوز هم هجوم تبليغات شوم طاغوتيان در اذهان اكثريت مسلمانان باقي مانده است و شخصيت بيهمتاي اين نمونه روزگار براي ميليونها بشر ناشناخته مانده است.
خدايا! تو را شكر ميكنم كه مرا با درد آشنا كردي تا درد دردمندان را لمس كنم، و به ارزش كيميايي درد پي ببرم، و «ناخالصي»هاي وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواستههاي نفساني خود را زير كوه غم و درد بكوبم، و هنگام راه رفتن بر روي زمين و نفس كشيدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پي ببرم و موجوديت خود را حس كنم.
خدايا! تو را شكر ميكنم كه تو مرا در آتش عشق گداختي، و همه موجودات و «خواستني»ها را بجز عشق و معشوق در نظرم خوار و بيمقدار كردي، تا از كنار هر حادثه وحشتناك به سادگي و آرامي بگذرم. دردها، تهمتها، ظلمها، فشارها، و شكنجه ها را با سهولت تحمل كنم.
خدايا! تو را شكر ميكنم كه لذت معراج را بر روحم ارزاني داشتي، تا گاهگاهي از دنياي ماده درگذرم، و آنجا جز وجود تو را نبينم و جز «بقاء»ي تو چيزي نخواهم، و بازگشت از «ملكوت اعلي» براي من شكنجهاي آسماني باشد كه ديگر به چيزي دل نبندم و چيزي دلم را نربايد.
درباره این سایت